باید در کدام ایستگاه کاری موشن گرافیک را انجام دهید؟

ساخت و ویرایش موشن گرافیک به ایستگاه کاری با قدرت بالا نیاز دارد. برای تأمین نیازهای عملکردی شما ، یک GPU با کارایی بالا برای انجام وظایف شما حیاتی است. بنابراین کدام ایستگاه های کاری توانایی اداره گرافیک های حرکتی را دارند؟

 

موارد واضح وجود دارد. شما ایستگاه های کاری پیشرفته Dell و ایستگاه های کاری پیشرفته HP را دارید. سری Z800 وجود دارد برخی از سری Z600 دقیق تر تنظیم شده است. یک لکه ننگ برای آن وجود دارد ، اما شما می توانید در موشن گرافیک با آنچه که یک ماشین بازی رده بالا محسوب می شود ، خسارت زیادی وارد کنید. همه آنها از اصول یکسانی برخوردارند.

 

شما می خواهید عملکرد گرافیکی داشته باشید و اینکه آیا این یک بازی یا یک پروژه تجاری است ، صادقانه بگویم تفاوت زیادی بین این دو وجود ندارد. این یک تعمیم ناخوشایند است. اما در نهایت ، اگر مجبور باشید ، می توانید یک ماشین 2000 دلاری از Best Buy یا چیزی شبیه به آن بگیرید و احتمالاً نسبتاً خوب در دنیای موشن گرافیک منصفانه است ، شما می دانید تا زمانی که واقعاً پیچیده شوید


داستان پشت \Can\t Beat Me\

آیا وقتی چیزی را دوست دارید تماشا می کنید ، آیا هرگز فکر می کنید که چگونه مردم توانستند به آن داستان خاص برسند؟ من همیشه این کار را کردم به همین دلیل این را در پشت صحنه نوشتم که چگونه همه چیز شکل گرفت تا در نهایت "Can"t Beat Me" شود.


این ایده در ابتدا از طرف زنان MOWE طی یک بحث توجیهی ، در مارس 2019 ، درباره آنچه می توان برای بزرگداشت روز جهانی زن انجام داد ، مطرح شد. ایده عالی بود اما خیلی به مهلتی که 8 مارس داشتیم نزدیک بود ، بنابراین تصمیم گرفتیم آن را به یک پروژه شخصی تبدیل کنیم.


تعریف داستان

ایده بوکس به عنوان تمایلی که تصویرگر ما برای کار در یک قطعه اکشن ، با حرکات و دوربین های زیاد ، شروع کرده است. همچنین ، همه ما فکر کردیم که به تصویر کشیدن زنان در یک ورزش که معمولاً با مردان همراه است خوب است.

در طی اولین طوفان مغزی ، تولیدکننده ما موضوع جنگ زنان با یکدیگر و تأثیری که می تواند بر پیام ما داشته باشد را مطرح کرد. از آنجایی که ما می خواستیم قدرت زنان و نه رقابت بین آنها را نشان دهیم ، این منجر به بحث قابل توجه تری در مورد پیام اصلی داستان شد.


پس از مکالمات فراوان ، آخرین جلسه توجیهی ما برای فیلمنامه این بود:


این فیلم باید کوتاه ، بین 30 ثانیه تا 1 دقیقه باشد.

این کار باید بیشتر با استفاده از موشن گرافیک سل انجام شود تا بتوانیم با تمام امکاناتی که تکنیک به ما امکان پذیر است بازی کنیم.

هدف ما این بود که نشان دهیم زنان از آنچه جامعه معمولاً به تصویر می کشد ، قویتر هستند.

زنان در طول داستان نمی توانستند با یکدیگر مبارزه کنند.

ما می خواستیم تحریک و ناباوری مشترک زنان را به صورت روزمره به نمایش بگذاریم.

شخصیت باید واقعی و معتبر باشد - هم طراحی شخصیت و هم اقدامات او.

او نمی تواند یک ابر زن باشد زیرا او انسان است ، او باید مانند دیگران فراز و نشیب هایی را پشت سر بگذارد.

از آنجا که ایده اولیه از تصویرگر ما بود ، او جلسات توجیهی تیم را گرفت و حدود 2:30 دقیقه با داستانی بازگشت. عالی! ما چیزی داشتیم ... اما خیلی طولانی بود. آن زمان بود که من شروع به کار روی پروژه کردم تا بفهمم چگونه می توانیم مهمترین موارد را از پیش نویس فیلمنامه در نسخه نهایی جای دهیم.


من شروع به بازنویسی چند بخش کردم تا بفهمم چگونه همه چیز را می توان در حوادث موازی کوچکتر خرد کرد و چگونه می توان با فلش بک ها بازی کرد - که از زمان پیدایش نقطه اصلی داستان بوده است.


از نظر هنری و جهت گیری خلاقانه ، این چهار ارجاع کاملاً متفاوت چیزی بودند که امروز شکل داستان را تحت تأثیر قرار می دهند.

خلق شخصیتی که احساس طبیعی داشته باشد.

ما نمی خواستیم این شخصیت با استاندارد زیبایی مطابقت داشته باشد ، اما همه می دانستیم که او به دلیل آموزش مداوم باید کمی عضلانی باشد. همچنین ، ما می خواهیم اطمینان حاصل کنیم که جزئیات به خوبی جمع شده اند ، بنابراین اطمینان حاصل کردیم که شخصیت از لباس مناسب ، تجهیزات مناسب و حرکت های مناسب استفاده کرده است. اوه وی حتی گوش های گل کلم دارد که تغییر شکل ناشی از ضربه مداوم در ناحیه به دلیل مشت است.

تعریف وقایع ، جدول زمانی و احساسات

یکی از راه حل هایی که متناسب با متن در مدت زمانی بود که ما هدف آن بودیم ، استفاده از پانل هایی برای نشان دادن لحظات مختلف متصل به همان محیط ، احساس یا واقعه زندگی او بود.


با استفاده از حذف یا افزودن فریم های جدید به عنوان ابزاری ، با توجه به موسیقی و ریتم طبیعی ویدیو ، این امکان ایجاد صحنه های پیچیده و ایجاد احساسات فراهم می شود.


رنگ ها نیز سهم زیادی در این ویدئو داشتند. ما می خواستیم این داستان خام و صادقانه احساس شود ، نسخه سیاه و سفید داستانی که برای بسیاری از زنان مشترک است. رنگ قرمز هم به عنوان یک برجسته در صحنه های پیچیده که دارای عناصر مختلفی بودند و هم به عنوان ابزاری برای ایجاد جوهای عمیق و سنگین در صورت لزوم کمک کرد. دو فلاش بک درد و رنجی که او در طول داستان پشت سر می گذارد ، دلبستگی عاطفی را به همراه دارد که آنقدر قوی است که برای بیننده احساس نمی شود.


ایجاد جو با طراحی صدا

The Sound Design ماده نهایی هر داستانی است و نمی تواند برای این داستان متفاوت باشد. ما می خواستیم این تجربه به نظر قدرتمندانه اما در عین حال خام و معقول برسد. بر این اساس ، ما تصمیم گرفتیم تا از طراحی صدا به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از موسیقی به روش غیر داژتیک استفاده کنیم. هر صدا برای تبدیل شدن به بخشی از موسیقی تکامل می یابد و هر تکرار آن را به خردکاری روزانه ای که شخصیت ما باید تحمل کند متصل می کند.

در پایان ، این در مورد بوکس نیست

هنگامی که او در رینگ است ، با ترس و جامعه خود مبارزه می کند ، که هر روز با ترس و قضاوت زنان را تغذیه می کند تا تلاش کند کمتر از آنها و رویاهای آنها استفاده کند. در پایان روز ، او با یک هیولا مبارزه می کند و هنگامی که برنده می شود ، به تمام جهان ثابت می کند که بزرگتر و قدرتمندتر از هر مانعی است.


تمام جزئیات این ویدئو برای ایجاد آتش سوزی در شکم ما ، تحریک تأمل و نشان دادن به همه جهان است که زنان هر روز با سختی بیشتری تصور می کنند.


فداکاری و اشتیاق شخصیت ما قدرت مورد نیاز برای تقویت مقاومت و قدرت حاصل از این نبرد روزمره را به نمایش می گذارد.


Reanimate: تنفس زندگی جدید در برندها

ارتباطات موثر چالش اصلی هر برند است. چگونه با مخاطبان خود ارتباط برقرار کنیم ، چگونه پیام بفرستیم ، چگونه مردم را مجبور به خرید کنیم ... همه چالش هایی که مارک ها و بخش های بازاریابی برای زنده ماندن و سودآوری هر روز با آن روبرو هستند. با این حال ، برقراری ارتباط عالی بسیار فراتر از ماندن در مقابل مردم است. این در مورد اتصال ، سازگاری با رسانه های جدید و مهمترین آنها: در مورد احساسات است.


ایستاده در وسط سر و صدا

در دنیای امروز ، مواجهه با بسیاری از تبلیغات در طول روز کار چندان سختی نیست - در واقع انجام این کار بسیار دشوارتر است. و چه اتفاقی برای همه آن تبلیغات می افتد که یکسان به نظر می رسند؟ سر و صدا می شوند. ما به عنوان انسان یاد گرفتیم که چگونه از سر و صدا جلوگیری کنیم. ما از تبلیغات تجاری چشم پوشی می کنیم تا روی چیزهایی که از آنها لذت می بریم تمرکز کنیم. ما برای جلوگیری از سر و صدای خیابان یا دفتر در هدفون خود غوطه ور می شویم. همچنین وقتی تبلیغ در فید فیس بوک ما ظاهر می شود ، حتی سریعتر پیمایش می کنیم ...


همه چیز به نظر می رسد و احساس یکسانی دارد و از آنجا که آنها دائماً جلوی ما قرار می گیرند ، ما به طور ذاتی آنها را در سر خود مسدود می کنیم. اما ، وقتی چیزی در وسط آن "عجیب" یا فقط متفاوت به نظر می رسد ، تمایل داریم که توجه بیشتری داشته باشیم.


معمولاً "چیز عجیب" می تواند قطعه ای پر از رنگ ، یک شخصیت سرگرم کننده یا چیزی پر از حرکت باشد. این موشن گرافیک قدرتمند در میان سر و صدا است. وقتی همه چیز یکسان به نظر می رسد ، وقتی دیگر نمی توانید یک مارک را از مارک دیگر متمایز کنید ، موشن گرافیک هوشمندترین راه حل برای شناخته شدن و شنیدن مارک ها است.


موشن گرافیک باعث سر و صدا شدن زندگی می شود و توجه مارک ها را به خود جلب می کند.


داستان هایی را بهم پیوند دهید

چگونه ما آن را انجام دهیم؟ اول ، من باید به شما هشدار دهم که این آسان نیست. اگر این بود ، همه این کار را می کردند. برای اتصال یک داستان ، باید کارهای زیادی انجام شود ، از جمله تحقیق در مورد موضوع ، مخاطب و امکانات رسانه.


موشن گرافیک به دلیل ماهیت چند رشته ای خود یک رسانه باورنکردنی است. این برنامه بصری ، صدا و حرکت را با هم مخلوط می کند و تجربیاتی را به گونه ای ایجاد می کند که هیچ رسانه دیگری نمی تواند. این قدرت واقعی آن است.


با زندگی در دنیایی مملو از امکانات ، موشن گرافیک قدرت خلق قطعات به یاد ماندنی را دارد زیرا هیچ محتوای دیگری نمی تواند. با مضامین سخت می توان مضحک تر برخورد کرد ، محصولات با تکنولوژی "سرد" می توانند روح بخشند و ما همیشه می توانیم کسی را لبخند بزنیم یا احساس کنیم که گرمای کمی در قلب او وجود دارد.


همه ما در محاصره موشن گرافیک ها بزرگ می شویم. آنها ابتدا به عنوان کارتون های صبح به ما ارائه شدند. اینها دلیل این بود که ما شنبه ها خیلی زود از خواب بیدار می شویم. شادی ، خوشحالی و هیجانی که با هریک از آنها احساس کردیم جایگاه مهمی در ذهن و قلب ما دارد.


دهه 2020 - دهه محتوای متحرک

متنی که مرا برای نوشتن این مقاله الهام بخش کرد ، گوش دادن به یکی از آخرین قسمت های پادکست School of Motion بود که در سال 2019 منتشر شد. این یک نمایش 4 ساعته است ، بنابراین ما در اینجا در مورد آن زیاد صحبت نخواهیم کرد ، خصوصاً به دلیل اینکه بیشتر بر جامعه طراحی حرکت متمرکز شده است. اگر شما به همه موارد مربوط به طراحی حرکت علاقه مند هستید ، این نکات زیادی در مورد کنفرانس ها ، دوره ها و پروژه های مورد علاقه و استودیوهای سال دارد - ما با پروژه خود برای موشن گرافیک


هدف من در اینجا بحث در مورد چگونگی تغییر رسانه های آنلاین و متداول و چگونگی تبدیل شدن انیمیشن به یک بخش جدایی ناپذیر از آن است ، با امکاناتی که ممکن است چندین عمودی را در این دهه جدید تحت تأثیر قرار دهد.


آیا فیلم های توضیح دهنده مرده اند؟

ساختار ویدئوی Explainer سنتی که همه ما بارها و بارها دیده ایم بیش از حد مرده است و این نیز در مورد میزگرد School of Motion نظر یکسانی دارد.


"دستورالعمل" فیلمنامه ای که یک شخصیت را نشان می دهد ، درد آن را نشان می دهد ، راه حل را به ارمغان می آورد و با دعوت به عمل پایان می یابد ، امروزه به اندازه احمقانه اطلاعات مربوط به دهه 90 است. اگر فیلمنامه خود را با "ملاقات با جان" شروع می کنید و آن را با یک تماس برای اقدام ضعیف مانند "امروز مشترک شوید" به پایان می رسانید… آن را اشتباه انجام می دهید.


این موفقیت فوق العاده ای در اوایل رونق راه اندازی Tech بود ، اما امروزه ، با چیزی شبیه به این مغز ما به راحتی خاموش می شود. با این اوصاف ، یک داستان خوب و تازه بیشتر از هر زمان دیگری لازم است تا برندها برجسته شوند. پیام AD باید در سطح عمیق تری متصل شود و بیننده را به گونه ای تحریک کند که حتی یک دعوت به عمل واضح نیز لازم نباشد. ممکن است قصه گفتن اکنون یک کلمه کلیشه ای به نظر برسد اما هر وقت بخاطر یک داستان کاملاً خوب خود را غرق کنید ، می فهمید که چقدر حیاتی است.


عرضه و تقاضا

تقاضا برای انیمیشن نه تنها در سال های گذشته افزایش یافته بلکه انتظار می رود که حتی بیشتر شود. با هر سال جدید ، تعداد صفحه هایی که با آنها ارتباط برقرار می کنیم بیشتر و بیشتر می شود و همه این تقاضا به محتوای متحرک با کیفیتی نیاز دارد که بتواند سرگرمی ، تعامل و ارتباط برقرار کند.


ما به راحتی می توانیم این تقاضا را در داخل بسیاری از شرکت های فناوری که اخیراً شروع به ساخت بخش های طراحی حرکت خود کرده اند ، مشاهده کنیم. این حتی فراتر از فناوری است ، آژانس های بازاریابی و حتی مشاغل سنتی تر در حال ایجاد تیم هایی از ویراستاران و طراحان حرکت هستند تا به آنها کمک کند تا محتوای مداوم تری تولید کنند.


این دهه جدید تغییرات و چالش هایی را در مورد چگونگی تأمین تقاضای بزرگ برای این بازار آینده ایجاد می کند. برای برآورده ساختن خواسته های ثابت و کم پیچیده ، از تیم های داخلی بیشتر استفاده می شود در حالی که استودیوهای دارای تخصص بیشتر یا بیشتر متمرکز مسئولیت تبلیغات بزرگتر و پیچیده تری را در رابطه با راه اندازی محصول ، بیانیه های موقعیت و سایر محتوای مربوط به مارک دارند.


یک صنعت جدید و پیشرفته

انیماتورهای این صنعت بیشتر و بیشتر تخصص می گیرند و فقط شخصی نیستند که "کارها را به حرکت در می آورند". چندی پیش وقتی شروع به ترکیب استراتژی از دو حوزه خلاقیت و بازاریابی کردیم به عنوان راهی برای تمایز خود ، این اتفاق برای خودمان افتاد. آژانس ها هنگام کار با افراد حرفه ای سودهای زیادی می برند که می توانند ورودی های مربوطه را برای حمایت و بهبود ایده های تیم هایشان به ارمغان آورند.


نبرد مشخصات ویدئو

با هر رسانه اجتماعی جدید - و گاهی اوقات ، به روزرسانی - می بینیم که کاربران به روش های مختلفی محتوا مصرف می کنند. به عنوان مثال ، پنج سال پیش ، هنگامی که در مورد انیمیشن برای اینترنت صحبت می شد ، دستور العمل (علاوه بر "مرده" ساختار ویدیوی توضیح دهنده که در بالا ذکر کردم) 60 تا 90 ثانیه ، انیمیشن افقی 16: 9 بود. چه کسی تصور می کرد که چند سال بعد در حال تولید انیمیشن های 60 تا 90 ثانیه ای در قالب های افقی ، عمودی و مربعی از جمله نسخه های 30 ثانیه ای ، 15 ثانیه ای و حتی 6 ثانیه ای از ویدیوی اصلی باشیم.


امروزه داشتن یک قالب یا فرم دیگر با مدت زمان یک یا یک گزینه دیگر نیست. اساساً ، هر محتوا تمایل دارد که حداقل 3 قالب خروجی مختلف داشته باشد تا به انیمیشن امکان ارتباط بهتر با بینندگان در تمام کانال های بازاریابی را بدهد.


با رشد هلال ماه نمایشگرها ، محتوا در قالب ها و مدت زمانی مصرف می شود که اکنون حتی نمی توانیم تصور کنیم. توانایی سازگاری ، همزمان با تکامل فناوری و رفتارهای انسانی ، برای زنده ماندن هر برند ، استودیو یا آژانس ضروری است.


بعدی چیست؟

آینده همیشه قابل بحث است ، اما واضح است که بیشتر از هر زمان دیگری برای صنایع لازم است که انیمیشن را در هسته اصلی کسب و کار خود جذب کنند. در MOWE ، ما می خواهیم در مورد آینده پرس و جو کنیم زیرا بهترین راه برای "پیش بینی آینده" ایجاد آن است و اگر در وضعیت فعلی فن آوری ، رفتار انسان و مصرف رسانه تأمل نکنید ، هیچ راهی برای انجام آن وجود ندارد.


تغییر اندازه هیولا: متناسب سازی محتوای ویدئویی برای دسترسی بیشتر

ایجاد محتوا به ویژه برای آژانس ها و تیم های بازاریابی که مجبور هستند مارک ها و محصولات را هر روز در معرض دید مصرف کنندگان مناسب قرار دهند ، بسیار چالش برانگیز است. روش های مختلفی برای انجام این کار وجود دارد و قطعاً استفاده مجدد از محتوا موثرترین روش است. می توانید فیلم ها را به پادکست ، مقاله و پست در شبکه های اجتماعی تبدیل کنید ... هنوز هم ارائه نوع مناسب محتوای مربوط به سیستم عامل هایی که مشتریان محتوای شما را مصرف می کنند ، همان چیزی است که قلب آنها را تسخیر می کند.


پرداختن به ویدئوهایی با اندازه و نسبت های مختلف مانند جنگ با یک هیولا است که چهره های زیادی دارد. توانایی سازگاری هر نقطه تماس با مارکی را که با آن کار می کنید قدرتمند می کند. اقتباس در قالب ویدئو به معنای قطع آن برای متناسب بودن با دوره های مختلف نیست. این چیزی نیست که بعداً در مورد آن فکر کنید. باید در مراحل اولیه استراتژی و توسعه داستان تعریف شود. این "آمادگی برای نبرد" است.


قبل از شروع کار ، بهتر می فهمیم که چگونه ویدیو در سالهای گذشته تغییر کرده است.


ایجاد محتوای ویدیویی در گذشته

در طول انتقال از وضوح SD به HD ، ما می توانیم یک ویدیو یا موشن گرافیک با نسبت ابعاد 16: 9 (صفحه عریض) تولید کنیم و توجه داشته باشیم که اطلاعات حیاتی را در نسبت 4: 3 حفظ کنیم. این توجه به مناطق ایمن باعث شد که پذیرندگان اولیه صفحه های عریض و تلویزیون های سیگنال دیجیتال بتوانند بدون آسیب رساندن به کسانی که هنوز با تلویزیون های قدیمی خود بودند ، محتوای بهتر و ترد مصرف کنند.


در آن زمان ، جهت گیری ما برای ضبط فیلم همیشه با خروجی یکسان بود. علاوه بر منطقه امن ، همه چیزهای دیگر کاملاً رو به جلو و آماده برای کار بود.


خوب ، امروزه ، ما آن "لوکس" را نداریم ، اما ما در دوره ای زندگی می کنیم که محتوای ویدیویی را بیش از هر زمان دیگری به مشتریان نزدیک می کند.


امروزه انواع مختلف رسانه ای داریم

امروزه ، اگر بخواهیم پتانسیل کامل آن را کشف کنیم و در واقع افرادی را تماشا کنیم ، همان محتوا باید حداقل در نسبت های زیر کار کند: افقی (16: 9) ، عمودی (9:16) ، مربع (1: 1) و در "استاندارد رسانه های اجتماعی" (4: 5). اما نه تنها "شکل" فیلم های ما به اقتباس نیاز دارد ، بلکه طول آنها نیز با توجه به مکان اشتراک گذاری فیلم ها تغییر می کند. به نظر می رسد کاملا ترسناک باشد ، اما آینده بیشتری وجود دارد.


صحبت از مدت زمان ، تبلیغات تلویزیونی سنتی در بیشتر اوقات به مدت 15 یا 30 ثانیه انجام می شود. هنگامی که فیلم های توضیح دهنده به صورت آنلاین جذاب می شوند ، علامت 1: 30 دقیقه تا 2: 00 دقیقه به یک استاندارد برای فیلم های اینترنتی تبدیل می شود. با این حال ، با افزایش مصرف ویدیو در رسانه های اجتماعی ، فیلم های اضافی 5 تا 10 دقیقه ای (محتوای YouTube) ، 60 ثانیه (پست های Instagram Feed) ، 10-15 ثانیه (Snapchat و Instagram / Facebook Stories) و همچنین 6 ثانیه (غیر - تبلیغات YouTube قابل انعطاف) در حال تبدیل شدن به هنجارهای جدید هستند.


در زیر ، لیستی تهیه کردم تا تجسم چالش ها و انواع مختلف محتوای مورد نیاز برای پیروزی در بازی در نبرد محتوای امروز آسان تر باشد:


نسبت ها:

نسبت 16: 9 - تلویزیون ، ویدئوهای وب سایت ، YouTube ، IGTV

نسبت 9:16 - داستانها (اینستاگرام و فیس بوک) ، TikTok ، Snapchat ، IGTV

نسبت 4: 5 - فیدهای اجتماعی (فیدهای اینستاگرام ، فیس بوک ، توییتر و لینکدین)

نسبت 1: 1 - تغذیه های اجتماعی جایگزین (بیشتر خبرهای رسانه های اجتماعی در نسبت ابعاد 4: 5 بهتر کار می کنند ، اما در برخی موارد 1: 1 به عنوان گزینه جایگزین دیده شده است)

مدت زمان:

5 دقیقه تا 10 دقیقه - فیلم های یوتیوب (که در الگوریتم خود نمره بالاتری می گیرند)

1:30 دقیقه تا 2:00 دقیقه - فیلم های وب سایت به طور کلی (بیشتر فیلم های توضیح دهنده)

60 ثانیه - خبرهای رسانه های اجتماعی (حداکثر مدت زمان اینستاگرام در حال حاضر است)

15-30 ثانیه - تبلیغات برای تلویزیون یا اینترنت

10-15 ثانیه - بیشتر نوع محتوای Snapchat و Stories عمودی (IG و FB)

6 ثانیه - تبلیغات YouTube بامپر و غیر قابل رد شدن برای افزایش دامنه فعالیت های تبلیغاتی ایجاد شده است

این سازگاری به ما چه می آموزد

ماموریت ما قرار دادن مطالب عالی در برابر مردم است. دانستن اینکه هر پلت فرم و نوع محتوایی توسط مخاطبان شما بهتر دریافت می شود ، فقط اولین قدم است.


نکته کلیدی در اینجا این است که به جای انجام همه کارها و سپس ایجاد "کاهش" ، هرچه زودتر برای این سازگاری برنامه ریزی کنید ، زیرا آن را یک ضرورت می دانید. اگر زمان کافی برای ارائه داشته باشید ، این می تواند یک محدودیت و فرصت مثبت باشد. راه حل های هوشمند برای حل آن نیازهای نسبت ابعادی.


در سال های گذشته ، ما اصطلاح قصه گویی را متداول کردیم ، اما دهه 2020 اینجا است تا ما را به چالش بکشد تا ثابت کنیم که ما قصه گوی واقعی هستیم.


تطبیق یک داستان متناسب و پیشرفت در قالب های مختلف کار ساده ای نیست ، اما داشتن زمان برای آموزش و آماده سازی زرادخانه خود بر این اساس می تواند هر نبردی را بسیار عملی تر کند.


نکته دیگری که باید در نظر گرفت این است که نوع فیلم نقش بسزایی در دشواری این سازگاری دارد. داستان های لایو اکشن در مقایسه با موشن گرافیک محدودیت های زیادی دارند و هرگونه تغییر در جاده ها برای قرار دادن چیزی در اندازه یا مدت زمان خاص می تواند به کار ، وقت و هزینه بیهوده ای نیاز داشته باشد. به همین دلیل انتخاب بهترین روش برای ایجاد محتوای قابل دسترسی و سازگار ، طلا است! ویدیوی عالی باید هسته اصلی پیام و پیام باشد قلب برند با همان تأثیر بصری در تمام نسبت ها و مدت زمان.


من در مقاله های آینده ام بیشتر در مورد اقتباس داستان صحبت خواهم کرد ، اما در حال حاضر ، آنچه می خواهم شما از این موضوع خارج کنید این است که محتوای ویدئویی باید به طور طبیعی در پلتفرمی که هدف آن نمایش است زندگی کند. هرچه زودتر تعیین کنید که ویدئوی شما در کجا پخش خواهد شد ، زمان بیشتری برای برنامه ریزی درست داستان خود خواهید داشت.


از این چالش نترسید از آن استقبال کنید تا بتوانید چیزی را که مردم دوست دارند تماشا کنند ، در مکانی که دوست دارند محتوا مصرف کنند ، ارائه دهید.